دل بیمار کیست که یکدم دل من از ره خود باز کند کیست که یکباره مرا بی سر و بی راز کند کیست که عشقم بدهد آب حیاتم بدهد کیست که این عشق مرا با نخ دل ساز کند این دل هر جایی من هر طرف و جا بپرد کیست که این پر زده را در کش خود ناز کند هر طرفی که بنگرم شوخ ببینم و شرر کیست که این آتش دل خامش و بی گاز کند از طرفی بد سگلم از طرفی هم خجلم کیست که رفتار مرا رام و دل افسار کند حای که بس گیج شده در ره آزادی خود کیست که حایی بر این حای سرافراز کند